صفت و حالت دوپیکر. دویی. نفاق. جدایی: چون من توام این دوپیکری چیست چون هر دو یکی است داوری چیست. خاقانی. ، جوزا بودن. صفت و حالت برج دوپیکر داشتن: در بر تیغ حصرمی زاده جنابه چون عنب برده جناب از آسمان کرده همه دوپیکری. خاقانی. جوزا کمر دورویه بسته بر تخت دوپیکری نشسته. نظامی
صفت و حالت دوپیکر. دویی. نفاق. جدایی: چون من توام این دوپیکری چیست چون هر دو یکی است داوری چیست. خاقانی. ، جوزا بودن. صفت و حالت برج دوپیکر داشتن: در بر تیغ حصرمی زاده جنابه چون عنب برده جناب از آسمان کرده همه دوپیکری. خاقانی. جوزا کمر دورویه بسته بر تخت دوپیکری نشسته. نظامی
یعنی دول ’دلو’ بگیرش، به معنی برخیز و بگیر و آن بازیی است که اطفال کنند بدین نحو که جمعی حلقه زنند و بر سر پانشینند آن نشستن را چنگه پا گویندبه معنی نشستن بر سر انگشتان چه چنگ به معنی انگشتان است بعد از آن یکی ترخان شود و به دور یاران نشسته دویدن آغاز کند و دیگری از عقب او دود که او را بگیرد اگر او را گرفت و او دوره را تمام نکرد و به کسی هم نگفت دول کرش یعنی برخیز و بگیر، بر او سوار شود یک تا سه مرتبه دور حلقه گردد و اگر آنکه می رود می گریزد دید که عرصه بر او تنگ می شود بر پشت یکی از یاران دست زند و بگوید دول کرش یعنی برخیز و بگیر، او برخیزد و به تعاقب آنکه تعاقب کننده بود دود و آن اولی به جای او نشیند و همچنین... (لغت محلّی شوشتر)
یعنی دول ’دلو’ بگیرش، به معنی برخیز و بگیر و آن بازیی است که اطفال کنند بدین نحو که جمعی حلقه زنند و بر سر پانشینند آن نشستن را چنگه پا گویندبه معنی نشستن بر سر انگشتان چه چنگ به معنی انگشتان است بعد از آن یکی ترخان شود و به دور یاران نشسته دویدن آغاز کند و دیگری از عقب او دود که او را بگیرد اگر او را گرفت و او دوره را تمام نکرد و به کسی هم نگفت دول کرش یعنی برخیز و بگیر، بر او سوار شود یک تا سه مرتبه دور حلقه گردد و اگر آنکه می رود می گریزد دید که عرصه بر او تنگ می شود بر پشت یکی از یاران دست زند و بگوید دول کرش یعنی برخیز و بگیر، او برخیزد و به تعاقب آنکه تعاقب کننده بود دود و آن اولی به جای او نشیند و همچنین... (لغت محلّی شوشتر)
دهی است از دهستان کتول بخش علی آباد شهرستان گرگان، سکنۀآن 365 تن. آب آن از قنات و رود خانه کبودوال. محصول آن توتون سیگار. شغل اهالی زراعت، گله داری و صنایعدستی زنان آنجا کرباس و شال بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). قوش کوپری. رجوع به ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 171 شود
دهی است از دهستان کتول بخش علی آباد شهرستان گرگان، سکنۀآن 365 تن. آب آن از قنات و رود خانه کبودوال. محصول آن توتون سیگار. شغل اهالی زراعت، گله داری و صنایعدستی زنان آنجا کرباس و شال بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). قوش کوپری. رجوع به ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 171 شود
شب گذشته را احیا نمودن. شب حاضر را به جای شب گذشته داشتن: اگر نوش تو زهر کرد این فلک به دانش تو زهر فلک نوش کن اگر دوش از تو به غفلت بجست بکوش و از امشب یکی دوش کن. ناصرخسرو. ، خواب دیدن، واقع شدن، دچار شدن، راست افتادن. (ناظم الاطباء)
شب گذشته را احیا نمودن. شب حاضر را به جای شب گذشته داشتن: اگر نوش تو زهر کرد این فلک به دانش تو زهر فلک نوش کن اگر دوش از تو به غفلت بجست بکوش و از امشب یکی دوش کن. ناصرخسرو. ، خواب دیدن، واقع شدن، دچار شدن، راست افتادن. (ناظم الاطباء)